زبانحال امیرالمومنین علیه السلام با حضرت زهرا سلام الله علیها
ای کـشتی صبر عـلی پهلـو گـرفتی با ناخوش احوالی گمانم خو گرفتی دیشب خودم دیدم که بعد از جابه جایی در بین بستر دست بر پهلـو گرفتی داری حسابش را؟ دو سه ماه است خانم من آمدم هر بـار پیـشت رو گرفـتی برخاستی از جا شنیدم از سر صبح گـفتی علی و دست بر زانـو گرفتی گـفـتم ضرر دارد برایت کـار خانه از فضه اما پـا شدی جـارو گرفـتی بالای بستر بغض کرده دخترت از بسکه سـراغ شانه را از او گرفـتی فهمیده است انگار چشمان تو تار است سنجاق سر را چونکه پشت و رو گرفتی یکی دو روز پیش دیدم که حسین را کردی صدا و از تنـش الگو گرفتی خیلی برای پیـرهن زحمت کـشیدی خـیلی برایش کار از بـازو گرفتی! ای کاش پیـراهن، گـلویش را نساید ای کاش که به راحـتی از تن درآید |